هوای تازه

ساخت وبلاگ
راست آن است که اگر سلام فرمانده اثری ایدئولوژیک و در تراز انقلاب اسلامی است، برای نیز اثری اعتراضی است. بر پایۀ این تلقی، به رسمیت شناختن اعتراضْ علامتِ تکامل انقلاب است. انقلابی که در گذشته ریشه دارد، اما پیوندِ خود را با اقتضائاتِ زمینه و زمانۀ امروز نگُسسته و مدام در پی روزآمدسازیِ خود است تا هم از توسعه بازنمانَد و هم خود را با نیازهای نوشونده جامعه و دگرگشت‌های پُرشتاب نظام اجتماعی با نسل‌های مختلف و سبک‌های زندگی متکثّر تطبیق دهد. من برای وفاداری به آرمان‌های انقلاب، معنایی معنادارتر از این نمی‌شناسم. در بُرشی از ترانه، از تلاش برای بهبود وضعیتِ کودک زباله‌گرد و آرزوهای بر باد رفتۀ او سخن رفته است. کودکی که باید کودکی کند، اما نابرابری اقتصادی و توزیع ناعالانۀ ثروت که خود را در دوگانۀ فقر و تبعیض بازمی‌نَماید او را به حمّال زباله تبدیل کرده است. سرباز بی‌گناهِ سرمایه‌داری سنگدل که به هیچ چیز جز انباشت سود و بیشینه کردن آن، نمی‌اندیشد و در راه بازتولیدِ خود هر خط قرمزی را درمی‌نوَردَد. شروین حاجی‌پور و هنرمندان خلاقی چون او را باید ستود؛ چون اگر سلام فرمانده سرودی دستاوردْ محور و راوی «امیدها و آرزوها»ست، برای ترانه‌ای انتقادی و بازتابندۀ «آسیب‌ها و ناکامی‌ها»ست. کدام عقل سلیم و وجدان بیدار و روانِ روشنی است که پیروزی‌ها را در بوق و کَرنا کند ولی از شکست‌ها غافل بماند و نه آیا چنان که بِنجامین فرانکلین(1706-1790م) گفته است: یک نَشت کوچک می‌تواند کشتی‌ عظیمی را غرق کند؟ + نوشته شده در سه شنبه چهارم بهمن ۱۴۰۱ ساعت 8:25 توسط سلمان احمدوند  |  هوای تازه...
ما را در سایت هوای تازه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : akhare-bazio بازدید : 81 تاريخ : پنجشنبه 13 بهمن 1401 ساعت: 14:34

سه شنبه صبح به چین کلاغ زدیم. پسر یکی از دوستان؛ دانش آموزی باهوش و خلاق است، با علاقه شدید به جهان زیست و به کارهای علمی. بالا که می رفتیم گامهای او با ما و چشمانش به سنگ و خاک. آن زندگی که ما بی خبر می گذشتیم برای او تماشاگه رازها بود. یک بار متمرکز بر روی سنگی شد و توجه ما را جلب کرد. زنبور کوچکی که سرش کجا قطع شده بود و آنجا افتاده بود با بدنی که هنوز تقلای زیستن داشت و آرش به غمخواری و کنجکاوی، ساقۀ نازک علفی به بدنش تماس می داد. بدن واکنش تند نشان می داد. سینه وحلقه های پایینی اش پیچ و تاب می خورد، مرتب پاها در حرکت و نیش خود را بیرون می آورد برای دفاع مشروع. رشته های عصبی احساس داشتند و به هرتحریک، پاسخی پرشتاب و دراز می دادند....زیست جهان جامعه ایران خسته و کوفتۀ سالهاست. بدنی زخمدیده که زندگی از او دریغ شده، اندامهای حسّی­ اش که رسانه هاست سالها لطمه دیده، سرش از بدن جدا شده است: چطور؟ به این صورت که عاقلان حذف شده اند یا به حاشیه رانده شده اند و متفکران و گروه های مرجع جدی، ناکار گشته اند. اندامهای حرکتی جامعه را محکم گرفتیم و پیچاندیم: از نهادهای مدنی و حزبی و انجمنی و ان ­جی ­اویی و صنفی و حرفه ای ومحلی و قومی و شهری، از همه به انحای آشکار و نهان فعالیت زدایی شده است به جای اختیارسپاری و توانمند سازی و تسهیل گری.وقتی با بدن چنین می شود، جز عصبانیت آن زنبور نگونبخت چه چیزی برایش می ماند. از زیست جهان جامعه خیلی از ابتدایی ترین چیزها دریغ شده؛ سبک زندگی دلخواه، اشتغال مناسب، اقتصاد منظم و کم تورم و بی تشویش، سیاست ثبات، فارغ البالی از بابت برابری جنسی و مذهبی و زبان مادری و اختیارات واقعی محلی، گردش متعارف و آزاد قدرت، حق به شهر، حق به رسانه، حق اعتراض، حق اعتصاب، هوای تازه...
ما را در سایت هوای تازه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : akhare-bazio بازدید : 81 تاريخ : شنبه 1 بهمن 1401 ساعت: 16:17

منتقدان دخالت دولت در سَبک پوشش، بر این باورند که دولتْ نهادی زیاده‌خواه و سرکوبگر است و اگر یک قدم عقب بروی صدها قدم پیش می‌آید و دامنۀ تجاوز خود را به خصوصی‌ترین زوایای زندگی شهروندان می‌گستراند؛ در پهنه‌ای که از خیابان تا اتاق خواب امتداد یافته است. خاستگاهِ این گمان صواب، پنداری معرفت‌شناختی است که بر پایۀ آن، جامعه بر خلاف تصور قدرت خودکامه و اذهان خوکرده به استبداد، کور و کَر نیست، بلکه موجودی ذی‌شعور و حساس است که چنانچه خودمختاری و استقلال ذاتی و ساختاری‌اش به رسمیت شناخته شود، راه را از چاه بازخواهد شناخت و خسرویی است که صلاح کار خود را خود می‌داند. بدین ترتیب و به وام از یورگن هابِرماس (1929- )، چنگ‌اندازی سیستم به زیستْ‌ جهان که محمل بروز و ظهور امر اجتماعی و کنشگری شهروندانی از قشرها و طبقه‌های مختلف است، نظم و سامان آن را برهم‌می‌زند و افزون بر خود- تخریبی، بستر شکل‌گیری روابط انسانی رهگشا و رهایی‌بخش را نیز نابود می‌کند. در فقدان و غیاب ارتباط آنچه سَربَرمی‌آورَد، نفرت و خشونت است که پیشقراولان مرگ یا زیستنی پوچ‌گرایانه و ویرانگرند. مرگِ غریبانۀ مهسا امینی، فرصتِ سوگناکِ بازنگریستن در کارنامۀ سیاست‌های ساده‌انگارانه‌ و سطحی‌نگرانه‌ای است که شعور و حساسیتِ جامعه را به رَسمیت نمی‌شناسد و ارشاد را که هزار نکتۀ باریک‌تر ز مو در آن نهفته است، به اجبار فرومی‌کاهد. آنچه اینک قطره‌ای از اقیانوس اندوه خانوادۀ داغدار امینی می‌کاهد و بر وجدان زخمدیدۀ جامعه مرهم می‌نهد، دادرسی عادلانه و برآفتاب افکندن چون و چند ماجراست. هشدار هراس‌انگیزْ ولی انباشتِ بحران‌‌های حل‌ ناشُده و دو قطبی‌ شدن فزایندۀ جامعه است که هربار به گونه‌ای رخ می‌نَماید و اینک به بهانۀ مرگ مهسا و در ص هوای تازه...
ما را در سایت هوای تازه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : akhare-bazio بازدید : 78 تاريخ : شنبه 1 بهمن 1401 ساعت: 16:17

نقش حیاتی اکسیر گفت‌و گو در سپهر سیاست که شقاوت و سعادت انسان عصر جدید در رهن عملکرد آن است، از دیگر نهادهای نظام اجتماعی پررنگ‌تر است. پُر آشکار است که سیاست‌ورزی در قلمرو عمومی که ظرف حضور شهروندانی با ایده‌ها، عقیده‌ها و اندیشه‌های مختلف است جز با پیش نهادن نظمی مدنی که بر بنیان گفت‌و گوی آزاد و استدلال‌ورزانۀ شهروندان برابر، سامان یافته باشد میسر نخواهد شد. راست آن است که چنانچه فرهنگ سیاسی بر مدار کِشاکش آراء و زد و خوردِ اندیشه‌ها قوام یافته باشد، غر زدن، خود را سانسور کردن و در پیلۀ ترس و احتیاط و عافیت خزیدن به محاق می‌رود و قافیه را به گفت‌و گوی روشن و رهایی‌بخش می‌بازد. رهاورد دمیدن روح این گفت‌و گو در کالبد نظام اجتماعی و نهادهای همبستۀ آن (خانواده، تعلیم و تربیت، دین، حقوق، اقتصاد و سیاست)، نهادینه شدن «شهامت مدنی» است که پادزهر خودکامگی است.اگر استبداد را مانع تکامل تاریخی جامعه و باعث ناقص الخلقه شدنش بدانیم، بی‌گمانْ آزادی، عامل بلوغ آن و زایشگاه شهروندِ پرسشگر است. در این بین گفت و گو، قابله ای را می مانَد که به سهولت زایمانْ کمک و سلامت نوزاد را تضمین می کند. + نوشته شده در دوشنبه بیست و هشتم آذر ۱۴۰۱ ساعت 11:53 توسط سلمان احمدوند  |  هوای تازه...
ما را در سایت هوای تازه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : akhare-bazio بازدید : 75 تاريخ : شنبه 1 بهمن 1401 ساعت: 16:17